محمدجواد استادی/
آرایههای هنری به کار رفته در اماکن مقدسی چون حرم مطهر رضوی که رهبر معظم انقلاب از آن در این آستان به عنوان یک گنجینه هنری یاد میکنند، موضوعی نیست که بتوان به هنگام صحبت از هنر و معماری اسلامی از جایگاه آن غفلت نمود. فرصت گفتوگو در این زمینه با دکتر حسن بلخاری نویسنده، پژوهشگر فعال در زمینه فلسفه هنر و زیباییشناسی در حرم مطهر رضوی فراهم آمد که قسمت دوم آن را از نظر میگذرانید.
اینکه اشاره کردید مجموعه آستان به لحاظ تحقیقی و مطالعاتی یک فضای بکر است، به این معناست که ما نتوانستهایم نظریه خودش را نیز استخراج و ارائه دهیم؟
دقیقاً همین است. ما با یک مجموعه عظیم مصداقی روبهرو هستیم که یک نظام تئوریک باید این را حمایت و در حقیقت، هویتش را بازگو کند و تجلی ببخشد. آن نظام معرفتی [که این کار را کند] وجود ندارد. چرا؟ چون ما شیعیان حقیقت را به عنوان یک امر مکنون دوست داریم و معتقدیم اگر عریانش کنیم از قداستش کاستهایم. بنا به اطلاعاتی که دارم از لحاظ اشیای فلزی هنری، در مسئله کتابت و در هر مسئلهای و هر چیزی که شما فکر کنید ما با یک کنز و گنجینه هنری بکر روبهرو هستیم، چرا؟ چون در طول تاریخ هر هنرمندی عاشق این بوده که برجستهترین کارش را برای امام رضا(ع) انجام دهد. من این مجموعه را به صورت مطلق سزاوار بیان مکتب میدانم. کاری که اینجا شده با عشق و مبتنی بر اعتقاد و نه وظیفه بوده و بهطبع محصول وظیفه با محصول عاشقی متفاوت است.
استفاده از نور در دوران معاصر در معماریهای اینچنینی برخلاف گذشته به نظر به یک جنبه کارکردی و کابردی تقلیل یافته است و آن جنبههای معنایی و هنری را ندارد. میخواهیم دوباره روی بحث نور و کارکرد هنریاش در این مجموعهها صحبت کنید و سپس در تحولاتی که بهتازگی در مجموعه حرم مطهر اتفاق افتاده است.
در مورد بخش اول یعنی کارکرد نور فقط یک جمله عرض کنم، نور در حکمت اسلامی نقش مُظهِریت دارد. نور مقام اظهارکنندگی دارد همچنین وقتی خداوند میفرماید «الله نور السماوات و الارض» یعنی در حقیقت حضرت حق به نور اظهار میشود. حال اگر هر مسلمانی نیز بخواهد حقیقتی را ابزار کند همچون فعل حق، نور مهمترین عامل مظهریتش است. بنابراین از لحاظ معنوی فوقالعاده است که بدانیم این مقام مظهریت برای نور در حکمت اسلامی در همه ابعاد زندگی مسلمان از جمله هنر و معماری وجود دارد. چون میدانید که ما در تفکر حکمی خودمان با یک جهان وحدت سروکار داریم. به همان اندازه که نماز برایمان مهم است، کوچکترین سلوک رفتاری و جزئی جامعه نیز مهم است. میخواهم از این مقام وحدت و جامعیت در جهت تبیین این مسئله استفاده کنم که اگر نور در معنا مقام مظهریت دارد در هنر و معماری نیز مقام مظهریت دارد. بنابراین اگر شما از نور در هنر و معماری استفاده میکنید میخواهید یک مفهوم را به صورت جلی و بسیار روشن و در عین حال زیبا [بیان کنید] چون نور نه فقط مقام مظهریت دارد بلکه مقام جمال هم دارد. یعنی وقتی میگویید «الله نور السماوات و الارض» بهواسطه نور حق نه تنها هستی به ظهور میرسد بلکه هستی، زیبا نیز به ظهور میرسد. جالب است بدانید در تفکر اسلامی مهمترین عنصر زیباییشناسی را نور میدانیم بنابراین استفاده از آن به عنوان یک امر ذاتی در ذات هنر و تمدن اسلامی وجود داشته است. حالا اگر سراغ استفاده از نور در ضریح مقدس برویم، باید بگویم ما با یک نورپردازی مفصل در ضریح مقدس روبهرو هستیم. میدانیم امامان نیز «کلهم نور واحد» هستند. اصلاً صفت حقیقی ائمه، نور است و ائمه، نور هستند؛ پس خود امام مظهر حقایق جلالی و جمالی حضرت حق است. حال آن نور در مدفن حضرت نیز باید آن مقام مظهریت حقیقت را داشته باشد یعنی نه فقط به عنوان یک امر زینتی و تزئینی و صرفاً زیباشناسانه بلکه بنا به مقام مظهری باید سراغ حقیقتی برود که امام روی آن تأکید کرده است و نور منطبق بر آن حقیقت را پیدا کند و بازتاب دهد. نور سبز به هر حال نوری است که عرف است و استفاده میشود و نور سیادت و نور پیغمبر اکرم(ص) نیز هست. ائمه فرزندان آن پیغمبر هستند و یک اتحاد در عین تمایز و تمایز در عین وحدت وجود دارد و این باید در فرهنگ نیز لحاظ شود.
روی فرهنگ شیعی میخواهید تأکید کنید؟
بله، بهویژه در فرهنگ شیعی؛ زمانی که سبز، نور پیغمبر باشد و امامان نیز دقیقاً اولیای پس از پیامبر باشند آن سبز نیز برای ما قداست دارد. با جستوجو و گشتن در احادیثی که وجود دارد به نور نابی [فیروزهای] رسیدهایم که اتفاقاً با منطقه خراسان [سنخیت دارد] و اساساً از لحاظ تاریخی و بر بنیاد رنگها یک منطقه فیروزهای است. این مسئله نیز نه صرفاً بنا بر معادن بلکه بنا بر بسیاری از مسائل دیگر است. حالا چرا رنگ فیروزهای؟ غیرممکن است در مورد رنگها به خصوص رنگ فیروزهای در احادیث و روایات تتبع کنید و مثلاً به این روایت نرسید که جبرئیل قطعه فیروزهای را از بهشت به عنوان هدیه برای پیامبر میآورد، سپس حضرت رسول(ص) این را به حضرت امیرالمؤمنین(ع) هدیه میدهند. یکی دیگر از روایات بسیار عالی این است خداوند دستی را که رو به سوی خودش بلند میشود و در این دست انگشتری از فیروزه باشد محال است خالی و بدون اجابت برگرداند. من تأکید میکنم رنگی انتخاب شده که مبانی قدسی و معنویاش کاملاً روشن است. نکته بعدی، به لحاظ تاریخی و از زمان خوارزمشاهیان استفاده از رنگهای فیروزهای در هنر اسلامی باب و در گنبد سلطانیه برای نخستین بار یک گنبد فیروزهای عظیم ساخته میشود و فیروزهای نسبتی با تفکر شیعی پیدا میکند. چرا؟ چون الجیتو قرار بود پیکر مطهر ائمه اطهار را از عراق بیاورد و در آنجا دفن کند. در گنبد سلطانیهای که قرار بود مرقد امامان شیعه باشد، رنگها و آرایههای شیعی و اصولاً حکمت هنر شیعی ظهور پیدا میکند. وقتی قرار است یک مکان را به عنوان مقدسترین مکان شیعه در کل جهان بسازید نظریهپردازان شیعه میآیند و رنگ فیروزهای را به عنوان رنگ شیعه در قلمرو ایران باب میکنند. پس علاوه بر آن معانی، حتماً باید توجه کرد که در مکتب تاریخی ما نیز فیروزه چنین ظهور و نسبتی با شیعه دارد.
سومین مسئله زیباییشناسی است. من دیدم تلاقی بسیار وسیع رنگ فیروزهای با نقرههای ضریح فوقالعاده جواب داده است. میدانید فیروزهای ترکیب سبز و آبی است و این دو رنگ جزو رنگهای سرد محسوب میشوند ولی تلفیق اینها یعنی فیروزهای، گرم است. فیروزهای به خصوص زمانی که با نقرهای سفید تلفیق میشود فضایی که ایجاد میکند، فضای تعالی است. میدانید سفید، رنگ محبوب پیغمبر و رنگ تجرد و رنگ تطهیر است. به همین دلیل ما از نقره در این قلمرو استفاده میکنیم. حالا تلفیق آن تفکر شیعی مبتنی اهمیت و معنویت سنگ فیروزه و خود فیروزه و در عین حال گرم بودن و کنتراست زیباییشناسانهاش با نور سفید نقره، فضایی را ایجاد میکند که جزو محالات ابدی و ازلی است کسی با ذوق و عقل سلیم به آن نگاه کند و متأثر نشود و از این رنگ بهرهای از معنا و معنویت نگیرد. من از این حرکت واقعاً دفاع میکنم و این را به عنوان یک رنگ کاملاً ویژه که بازتاب تفکرات شیعی در هنر ومعماری است ارزشمند و مهم میدانم.
در این هفت هشت ماه که مردم بهواسطه کرونا و رعایت مسائل بهداشتی به روضه مطهره دسترسی ندارند، تحولات گستردهای با همین رویکردی که شما اشاره کردید در حال رقم خوردن است؛ شما مجموعه این تغییرات را در مسیر اصلاح آرایههای هنری چگونه میبینید؟
دیروز 6-5 ساعتی وقت گذاشتیم و همه جا را دیدیم. اولاً برای من بسیار جالب بود جاهایی را دیدم که تاکنون نتوانسته بودم به عنوان یک محقق هنر و معماری اسلامی ببینیم. جاهایی را دیدیم که خانمها زیارت میکردند و هیچگاه این دسترسی وجود نداشت. آن چیزی که در باب مقام الله وردی خان دیدم که اصلاً یک جاهایی واقعاً سرتر از مکتب اصفهان در معماری بود و میدانم 99 درصد محققان معماری از اینکه چنین چیزی وجود دارد بیاطلاع هستند. یک جهتی در آن یافتم که نمیتوانم نگویم؛ این جلوههای هنری ناب مکتب اصفهان با یک نورپردازی بسیار زیبایی خودش را داشت اظهار میکرد و به رخ میکشید و بیننده یک فضای فوقالعاده عرفانی و معنوی را تجربه میکرد؛ برخی آمده و مواردی را انجام دادهاند و اصالت را تا حدودی مخدوش کردهاند، ولی چیزی که من دیدم بر اساس مطالعات بسیار دقیق بازگرداندن آن اصالت بود که این بسیار مهم است. این بلیه کرونا و فرصت به شما اجازه داد بتوانید این کار را بکنید؛ از این فرصت بهویژه در مستندنگاری جامع باید استفاده کرد؛ چرا که اگر ان شاءالله رشته مکتب رضوی یا حکمت هنر رضوی را درست کردیم همه اینها به عنوان منابع آن درس استفاده شود.
نظر شما